این عقیده دکتر عباس ملکی، استاد سیاستگذاری انرژی در دانشگاه صنعتی شریف است. وی همچنین معتقد است که مراودات تجاری که در تهران بر سر آن توافق شود، میتواند بیرون از حوزه دلار صورت بگیرد. مصاحبه همشهری با آقای دکتر ملکی پیش روی شماست.
- جنبش عدمتعهد در زمان جهان دوقطبی و در اوج جنگ سرد تشکیل شد. از اینرو عدهای معتقدند اکنون که نظام دوقطبی به شکل سابق وجود ندارد، جنبش عدمتعهد موضوعیت کمتری پیدا کرده است. نظر شما چیست؟
نظرات گوناگونی درباره سیستم بینالمللی و نظام جهانی وجود دارد. مسلماً نظام بینالمللی دیگر دوقطبی نیست. آمریکا معتقد است که اکنون به نوعی یک نظام سلسلهمراتبی برپاست که در آن آمریکا در رأس، کشورهای بزرگ عضو گروه هفت زیر مجموعه آن، سپس کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و آنگاه کشورهای دیگر قرار دارند. در این نگاه، نقشی که برای کشورهای بریکس (شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) وجود دارد، اندک است. البته بهنظر من، این دیدگاه واقعگرایانه نیست و به دلایل متعدد ثابت شده است که نظام جهانی سلسله مراتبی نیست. یکی از دلایل مهم آن شکستهایی است که دولت آمریکا در مداخله خود در برخی کشورها متحمل شده است، بهخصوص در افغانستان و عراق که نظامهایی که در این دو کشور سر کار هستند، اگر نگویم بیشتر از ایران، ضدآمریکایی هستند، حتما کمتر نیستند. فرصتی که برای ایران وجود دارد، این است که تعریف جدیدی از نظام بینالمللی بهدست بدهد. بدبینها معتقدند جهان اکنون در حالت آشوب و انتقال قرار دارد، اما بهنظر من، نظام بینالملل نظام چند قطبی است. درست است که آمریکا به لحاظ فناوری و حجم تولید ناخالص داخلی همچنان یکی از کشورهای بزرگ دنیاست.
چین، هند، روسیه و اتحادیه اروپا هم جایگاه خود را دارند، اما این امر به این معنا نیست که نقش کشورهایی به غیراز مجموعههایی که عرض کردم، کمتر شده باشد. بهنظر من، نقش این گروه به نسبت زمانی که رهبران پنج کشور مؤسس جنبش عدمتعهد در باندونگ جمع شدند، بیتردید بیشتر شده است، زیرا اولا رشد اقتصادی این کشورها چندبرابر نرخ رشد کشورهای توسعهیافته بهخصوص کشورهای توسعهیافته غربی مانند اتحادیه اروپا، آمریکای شمالی و ژاپن است. دوم اینکه این کشورها از نظر سیاسی نقش بیشتری نسبت به گذشته دارند. نمونه آن را در مجمع عمومی سازمان ملل و تحولاتی که در کشورهای اسلامی رخ داده است، میبینیم. دلیل سوم این است که این گروه از کشورها تنها و تنها دارای تشکیلات متناسب با قدرت و نفوذ خود در دنیا نیستند؛ یعنی هر کدام از این کشورها بهتنهایی سیاستهای خود را پیش میبرند و اتفاقا اگر دبیرخانه جنبش عدمتعهد که در تهران خواهد بود، در این زمینه فعال شود، بهنظر من همکوشی ناشی از انباشت نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای عضو روی هم، مطمئناً یکی از پنج قطب اصلی نظام پنجقطبی جدید جهان را تشکیل خواهد داد.
- جنبش عدمتعهد در سال 1961یعنی 51سال پیش توسط اعضایی تشکیل شد که خود را دور از دو قطب شرق و غرب میدانستند اما امروز پارهای از تحلیلگران معتقدند برخی از این اعضا دیگر غیرمتعهد نیستند و به غرب یا شرق نزدیک شدهاند. نظر شما چیست؟
اکنون چیزی به نام شرق وجود ندارد البته روسیه به تنهایی یکی از قدرتهای بزرگ است و همچنین در مجموعه بریکس هم قدرت قابل توجهی به شمار میرود اما چیزی به نام شرق وجود ندارد. عدمتعهد به این معنا نیست که این کشورها هیچگونه تعهدی به هیچ جا نداشته باشند. نخستین تعهدی که همه کشورهای عدمتعهد دارند، تعهد به منطقهگرایی و عضویت در سازمانهای منطقهای و سپس عضویت در سازمانهایی مانند اوپک، سازمان وحدت آفریقا، آ سه آن در جنوب شرق آسیا و سازمان همکاریهای کشورهای آمریکای لاتین است. بنابراین، عدمتعهد به این معنا نیست که کشوری هیچگونه تعهدی به هیچ جایی نداشته باشد. نکته دوم این است که اتفاقاً الان برای کشورهای عضو جنبش عدمتعهد موقعیت خوبی پیش آمده که با زبان واحد صحبت کنند و در مسائلی که بهطور خیلی محسوس به ضرر آنهاست، مثلاً موضوع محیطزیست، تولید دیاکسید کربن، تجارت، حملونقل و انرژی، با هم همکاری کنند و یکبار دیگر باعث تمهید و آمادهسازی سرمایههای زیادی برای خودشان شوند. ژئوپلیتیک این کشورها به آنها اجازه میدهد در جابهجایی کالا و انرژی در دنیا نفوذی بیش از گذشته داشته باشند.
- دستهبندیهای درونی جنبش چگونه است و در این میان کشورهای مسلمان چه جایگاهی دارند؟
بهنظر من، از آنجا که مصر در سالهای اخیر دچار مشکلات متعددی بود و دبیرخانه اجلاس در قاهره قرار داشت، اصلاً در داخل عدمتعهد آن مسائل مربوط به شکلگیری جناحها به شکل قابل توجهی انجام نشد و این امر بسیار کمرنگ بود. گروههایی هستند که همچنان طرفدار کوبا هستند. گروههایی نیز متشکل از کشورهای جدید هستند که دارای اقتصاد بهتری نسبت به گذشته هستند مانند ترکیه و عربستانسعودی که با هم همکاری دارند. ایران میتواند افسر رابط بین عدمتعهد و سازمان همکاری اسلامی شود و از این نقش به دو دلیل نفع ببرد؛ اولاً برای شکستن تحریمها که بهرغم گزندگی تحریم آمریکا، فکر میکنم جا برای اینکه ایران بتواند تأثیر این تحریمها را کمتر کند، وجود دارد. دوم نفوذ سیاسی ایران بالا خواهد رفت. مثلاً کمیته مشترکی با حضور اعضای سازمان همکاری اسلامی و عدمتعهد میتواند برای موضوع سوریه بسیار تأثیرگذار باشد و هم نقش ایران را در سوریه بیشتر میکند و هم راهحلی مناسب برای مشکل سوریه پیدا خواهد شد.
- جنبش عدمتعهد تا به حال چه دستاوردهای محسوسی داشته است؟
در بخش سیاسی، اگر بگوییم ایدهآل کارکرد جنبش 100است، حتماً دستاوردهای آن 100نبوده است اما این جنبش فاقد دستاوردهای سیاسی نبوده است. در اکثر منازعههایی که در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین رخ داده عدمتعهد ایفای نقش کرده است، هر چند که شاید نقش آن کمتر از حد انتظار بوده است. در همکاریهای اقتصادی بین اعضا، بهنظرم گامهای خوبی برداشته شده است اما متأسفانه از سال 1988به بعد، عدمتعهد درگیر نوعی بهت و حیرت از سرعت تحولات بینالمللی، فروپاشی اتحاد شوروی، بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت توسط آمریکا، سپس موضوع 11سپتامبر، رکود اقتصادی، حمله آمریکا به افغانستان و عراق بود و احساس میکرد نمیتواند همچون گذشته با آنها تعامل کند. من امیدوارم ایران بتواند بار دیگر جایگاه عدمتعهد را در اندازه شایسته به آن برگرداند.
- چه عللی باعث شده که جنبش عدمتعهد نفوذ و جایگاه متناسب با وزن سیاسی و اقتصادی کشورهای عضو را در جهان نداشته باشد؟
واقعیت این است که از نظر اقتصادی، در گذشته بیش از 80درصد تعاملات اقتصادی جهان در اختیار کشورهای غیرعضو عدمتعهد بود. بخش اعظم تجارت در اختیار کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و پیش از آن بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی بود. از نظر نظامی پیمان ناتو که تا الان قدرتمند باقی مانده است و پیمان ورشو در شرق مانع همکاریهای نظامی در داخل عدمتعهد بودند. از نظر سیاسی نیز نباید فراموش کنیم که همه کشورهای دارنده حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل عضو عدمتعهد نبودهاند. اخیراً چین بهعنوان عضو ناظر وارد عدمتعهد شده است. نکته آخر این است که در هر سازمان فراملی، باید یک یا چند کشور باشند که شانههای خود را زیر کار بدهند و بیشتر از بقیه تلاش کنند. در گذشته کشورهایی مانند یوگسلاوی بهدلیل وجود رهبری مانند ژنرال تیتو و هند بهدلیل بودن رهبری مانند نهرو این کار را میکردند اما بعد از آنان، ما دیگر از این جنس رهبران یا کشورها که منافع ملی آنها با منافع فراملی آنها در توسعه عدمتعهد با هم یکی بود، کمتر داشتیم. آخرین نسل از کسانی که برای آنان منافع ملی با منافع فراملی در عدمتعهد یکسان بود، فیدل کاسترو بود. اما بهنظرم با تعریف جدید از نظام بینالمللی، ما میتوانیم به تقویت و انسجام عدمتعهد خوشبین باشیم.
- با توجه به اینکه با برگزاری نشست سران جنبش عدمتعهد در تهران، ریاست این جنبش بهمدت سه سال بر عهده ایران قرار میگیرد، در وهله اول این نشست چه دستاوردهای دیپلماتیکی میتواند برای ایران داشته باشد و در وهله دوم ایران چه نقشی میتواند برای رهبری این جنبش ایفا کند؟
بهنظرم در تهران، علاوه بر گسترش روابط سیاسی با دیگر کشورها، دو دستاورد دیگر قابل تحقق است. اگر از کارشناسان وزارت خارجه در دبیرخانه جنبش باشند، باید تلاش شود که این دبیرخانه همچنین سکویی برای مراودات تجاری با دیگر کشورها باشد. هر چقدر که ایران بتواند از حوزه دلار کنار رود و مستقیماً با کشورهای دیگر وارد تعامل اقتصادی شود، میتواند از فشار تحریمها کم کند. این امر میتواند دستاورد فوری این نشست باشد. به جای اینکه ما به 137کشور هیأت بفرستیم و یکی یکی با آنها مذاکره کنیم، در جریان این نشست ظرف چند روز هیأتهای ما متشکل از کارشناسان وزارت خارجه، صنعت و معدن، اقتصاد و نفت میتوانند این کار را انجام دهند. نکته دومی که به ذهن من میرسد این است که ایران میتواند بین گروه 77و عدمتعهد ارتباط قویتری ایجاد کند و از این طریق منافع اقتصادی خود را پیش ببرد. نکته آخر مربوط به مسائل سیاسی است. در موضوع سوریه میتوانیم بر حجم فعالیتهای خود از طریق عدمتعهد بیفزاییم. در مسائل مربوط به خلیجفارس و مسائلی که در کشورهای همسایه پیش آمده است، میتوانیم رایزنی کنیم. ایران فرصت خوبیدارد و امیدواریم از آن به خوبی استفاده شود.